سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 181968 | بازدیدهای امروز: 27| بازدیدهای دیروز: 11
درباره خودم
سفارش تبلیغ
لوگوی وبلاگ

مطالب قبلی
مطالب قبلی
لینک های دوستان
لوگوی دوستان
اشتراک
 

عابد خدوم پرهیزکار جناب حاج شیخ عثمان سراج‌الدّینی نقشبندی ابن حاج شیخ عبدالله ابن حاج شیخ احمد شمس‌الدّین ابن قطب‌العارفین شیخ عثمان سراج‌الدّین اوّل که به عزم زیارت تربت شیخ محمّدعثمان سراج‌الدّین ثانی از سنندج به استانبول سفر کرده بود، بامداد روز سه‌شنبه پانزدهم مردادماه ـ در همان شهر ـ جان به جانان سپرد و به دیار باقی شتافت و پیکر پاکش به وصیت خود او در جوار آرامگاه حضرت سراج‌الدّین ثانی به خاک سپرده شد ـ رحمة الله علیه و طاب ثراه و جعل الجنة مثواه.

وب‌سایت «نقشبندیه» درگذشت حاج شیخ عثمان سراج‌الدّینی  را به خاندان خدمتگزار و بزرگوار نقشبندی، عموم مسلمانان به ویژه مریدان و منسوبان طریقة نقشبندیه و مردم سنندج تسلیت می‌گوید.

خداوند این بزرگ‌مردِ ارجمند را با انبیاء و اولیا و اجداد پاک‌نهاد او محشور و به دیدار خویش مسرور کند ـ بالنّبیّ الأمیّ المرسل (ص).

 

منبع: وبلاگ نقشبندیه




نویسنده: سعیدی(پنج شنبه 87/5/17 :: ساعت 9:14 عصر)

انّا لله و انّا الیه راجعون

عالم ربانی و فاضل خاشع استاد علامه ملا عبدالمجید موحّد نادری بزرگترین عالم دینی و مفتی اورامانات پس از 104 سال عمر پر برکت و بیش از نیم قرن خدمت به علم، شریعت و سنّت سیّد المرسلین(ص) و تدریس و تربیت عالمان دینی، بامداد امروز سه شنبه 11/4/1387  در منزل خویش در روستای دولت آباد روانسر جان به جانان سپرد و به دیار باقی شتافت.

پیکر پاک این عالم مفضالِ وارع با حضور صدها تن از علما، مشایخ و اقشار مختلف مردم در قریة دولت آباد تشییع و به خاک سپرده شد.

خداوند این استاد وارسته و متّقی و از خود رسته را جزای نیکو عطا و با پیامبران و صدّیقین محشور و به دیدار خود مسرور کند ـ آمین بمنّه و عمیم احسانه.

 

آنچه در پی می‌آید شرح حال مختصری است از این عالم ربّانی:

 

علامه موحد نادری

 

مختصری از زندگی علامه ملّا «عبد المجید موحّد نادری»

 

با اقتباس از نوشته‌ی: جماله موحّدی

 

     ملا « عبد المجید نادری تبار » که بعد‌ها هنگام تعویض شناس‌نامه ـ  به وسیله‌ی یکی از طلبه‌هایش ـ  نام خانوادگی او به « موحّد » تغییر یافت(1)؛ در سال 1283 شمسی در قریه‌ی «پیروزه» از توابع شهرستان جوانرود و در خانواده‌‌ی یکی از نوادگان «پیرمیکائیل دودانی» پا به عرصه‌ی وجود نهاد.

     «عبد المجید» در سن دوازده‌سالگی به فاصله‌ی یک هفته، ابتدا مادر و سپس پدر خود را در «شیخ روزین» از دست داده و در همان سال به دلایلی، املاک موروثی‌اش را در روستا‌های «پیروزه» و «گولان» ـ که از زمان «پبر میکائیل» نسل اندر نسل در اختیار خانواده‌ی آنها قرار داشت ـ از دست داد.

      «عبد المجید» در سن 13 سالگی با توصیه و ترغیب یکی از همسایگان به نام «خلیفه احمد پیروزه‌ای» که وصیت خانوادگی پدرش را برای کسب علوم دینی به او یادآوری نموده بود، سفر طولانی‌ای را برای به دست‌ آوردن میراث معنوی خانوادگی‌اش آغاز نمود.

او در آغازِ راه ابتدا نزد پسرعمویش «ملا احمد نادری» مقدّمات علوم دینی را فرا‌گرفته و مدتی نیز در مدرسة خانقاه« شیخ حسن نقشبندی» در قیطول(در محضر استاد ملا فرج ا...) به تحصیل پرداخت و سپس برای سیراب نمودن عطش فزاینده‌اش در کسب میراث معنوی نیاکان، راهی «عراق» شد. در آنجا به ترتیب نزد «شیخ عبدالکریم خانه‌شور»، «ملا محمد»، «شیخ بابارسول» و «استاد ملا عبدالکریم مدرّس» مواد  درسی را یکی پس از دیگری فرا گرفته و در آخر در محضر «استاد مدرس» مجاز می‌شود و این سال‌هایی بود که «استاد مدرس» در مدرسه‌ی معروف و عالم پرور «بیاره» در خدمت و تحت نظارت مرحوم «شیخ محمّد علاءالدین نقشبندی» مشغول تدریس و ترویج علوم و معارف اسلامی‌ به شیفتگان و علاقه‌مندان بودند.

     شیخ بیاره، پس از مجاز شدن «ملا عبدالمجید» با حضور «استاد مدرّس» جشن فارغ التحصیلی او را بر پا می‌نماید و «استاد» رسماً با پوشیدن لباس روحانیت به کسوت «ملایی» به معنای واقعی کلمه در می‌آید.

پس از گذشت مدتی از فارغ التحصیلی «ملا عبدالمجید»، «استاد سید طاهر هاشمی» شاعر و خوشنویس معروف «دولت آباد» که تصمیم گرفته‌ بود در آنجا مدرسه‌ی علوم دینی دایر نماید، با ارسال دعوت نلمه‌ای برای استاد از او می‌خواهد تا اداره و تدریس در این مدرسه‌ی نوپا را بر عهده بگیرند. «استاد عبد المجید» که تصمیم به تجرّد و ادامه‌ی راه پرفراز و نشیب علمی و عرفانی گرفته‌ بود ابتدا از اجابت این دعوت امتناع نمود. اما «سید طاهر» دست بردار ‌نبود. با اصرار و ابرام و مکاتبات متعدد با او و اساتیدش و فرستادن پسر‌عمو و برادر استاد به همراه گروه دعوت کننده به‌دنبال وی موجب شد تا استاد، با مراجعه به یکی از اساتید مرجع مشورت خود به ‌نام «سید عبد الرحیم هانه سور» در تصمیم قبلی تجدید نظر نموده و دعوت آنان‌را برای پذیرفتن این مسئولیت اجابت نماید.

«استاد» در آبان ماه 1325 شمسی به همراه چند طلبه از «بیاره» به «دولت آباد» عزیمت نموده و در آنجا برای تقسیم و ترویج میراث گرانبهایی که پس از سال‌ها تلاش و مجاهدت به دست آورده و به خوبی در سینه و ذهن توانا و پویایش حفظ کرده ‌بود، رحل اقامت چندین و چند ساله‌ می‌افکند که حاصل این اقامت میمون و با برکت، ترویج و اشاعه‌ی فرهنگ و علوم اسلامی در بخشی از منطقه‌ی اورامانات بود. از همین حوزه بود که ده‌ها طلبه موفق و مفتخر به دریافت «اجازه‌نامه» از دست استاد شدند.

اولین مدرسه یا حجره‌ی «دولت آباد» انبار گندم قدیمی‌ای بود در جوار «خانقاه» که به واسطه‌ی نزدیکی بدانجا اغلب پاتوق دراویش و مهمان‌های دور و نزدیک شده و این وضعیت مانع از انجام و ظیفه‌ی اصلی «ماموستا» در مدرسه‌ی کوچکش می‌شد. از این روی در زمینی که «سید طاهر» برای احداث منزل مسکونی در اختیار او قرار داده بود، با همیاری طلاب و تعدادی از مردم دولت آباد و مشارکت خیرین عاقبت‌اندیش، مدرسه‌ی مبارکه‌ی دولت آباد را به عنوان صدقه‌ی جاریه و باقیات صالحات عمر با برکتش بنا نهاد. از آن هنگام بود که تدریس و تعلیم در نظامیه‌ی کوچک «دولت آباد» آغاز و تا کنون دانش‌پژوهان بسیاری از این چشمه‌ی پاک و زلال جرعه‌ها سرکشیده و از زلال علم و معرفت استاد سیراب گشته‌اند.

در آن زمان به رسم این حوزه‌های کوچک طلبه‌ها خورد و خوراک روزانه‌ی خود را از راه «راتبه‌ی فه‌قی» تأمین می‌نمودند و از این طریق بار مسئولیت اجتماعی برای اداره‌ی نهاد مردمی تعلیم و تربیت بر دوش روستائیان زحمتکشی قرار می‌گرفت که از قوت روزانه‌ی خود به اندازه‌ی وسع و توانی که داشتند طالبان علم و معرفت را با خود سهیم می‌کردند.

«استاد موحد» در حجره‌ی دولت‌آباد حدود «55» سال به تدریس و تعلیم مداوم مشغول بودند و در عین حال در نقش قاضی‌ای عادل و مفتی احقاق کننده‌ی حقوق دادخواهان و میانجی خیر خواه جامعه‌ی کوچک دولت آباد و منطقه، خدمات ارزشمند بسیاری را به انجام رسانید. وی در روزگاران ملوک‌الطوایفی و تسلط خوانین و بیگ‌زاده‌ها بر منطقه‌ای که به سهولت حقوق مردم بیگناه پایمال می‌شد و حرص و آز قدرت طلبی و مال اندوزی این شیفتگان و تشنگان دنیا که تصور می‌کردند این عجوزه‌ی پیر تا ابد به آنان و فا‌دار خواهد ماند، با روشن نگه داشتن چراغ مدرسه‌ی دولت آباد علاوه‌ بر اشاعه‌ی فرهنگ دینی به دادخواهی و حل مشکلات شرعی فقهی و خانوادگی و اجتماعی آنان می‌پرداخت. از اوصاف منحصر به فرد استاد عزّت نفس و شجاعت بی‌نظیر ایشان برای دفاع از مظلومان و اجرای احکام الهی در مقابل حکام خون‌آشام روزگار عشایری و ایام ملوک‌الطوایفی است. ایشان هم‌اکنون با سپری کردن 101 از عمر پر برکت با برخورداری از سلامت کامل جسمی و فکری در قید حیات است (2) و از ویژگی‌های بارزی که می‌شود در مورد شخصیت ایشان ذکر نمود پیروی دقیق و استوار از اصول و راهی‌ که برگزیده‌اند و نیز دقت و ریز بینی و نکته‌سنجی در نشر و ترویج علوم و معارف اسلامی می‌باشد.

 

 

تعدادی از آثار استاد به شرح زیر می‌باشد:   

1ـ منظومه‌ی لمحه‌ی ربانی به زبان عربی

2ـ منظومه‌ی جبر و اختیار به زبان کردی

3ـ رساله‌ای در تجوید به زبان کردی

4ـ منظومه‌هایی در مدح اهل بیت و آل نبی و اشعار پراکنده‌ی دیگری که امید است در آینده به زیور طبع آراسته گردند. 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1)   « موحّد» تخلّص شعری استاد بوده است.

(2)   این زندگینامه در سال 1384 نوشته شده است.  

منبع: لمحة ربانی؛ ماموستا عبدالمجید موحّد نادری؛ چاپ اوّل،سنندج انتشارات پرتوبیان، صص. 24 ـ 19 .

 

ـ خبر وفات علامه در ایرنا




نویسنده: سعیدی(چهارشنبه 87/4/12 :: ساعت 1:37 صبح)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ